بردیا در تهران
روز یکشنبه ١٧ دی ماه ساعت ٥ با خاله پرینا رفتیم تهران .... این وروجک ها توی ماشین اینقدر شیطونی کردن که اصلا نفهمیدم کی و چه جوری رسیدیم .... فکرشو بکن پرستش و بردیا و پاکان توی ماشین توپ بازی میکردن یا بردیا و پاکان با پرستش کشتی میگرفتن منم این وسط نقش تشک کشتی و زمین فوتبال ، آخر شبم که خوابشون برد نقش تخت خوابشون رو داشتم ... ساعت یازده شب له و پرس شده رسیدیم خونه ، بردیا جونم که توی ماشین یه چرت زده بود دیگه خوابش نمیبرد ...شروع کرد به بازی کردن.... روز دوشنبه که از خواب بیدار شدیم هیچ کس خونه نبود همه رفته بودن سرکار و مدرسه ... من و بردیا جونم بعد از خوردن صبحانه آماده شدی...
نویسنده :
مامی
15:44